تقریباً هر انسانی یکبار این تجربه رو داشته که تصمیم گرفته یکی از رفتارهای ناپسند خودش رو ترک کنه. معمولاً این افراد به یکی از این سه نتیجۀ مختلف میرسن: الف: این کار برای من غیرممکنه، حتی مصرفم بیشتر شده. ب: موفق به ترک اون رفتار شدن ولی یک رفتار مشابه رو جایگزینش کردن. مثلأ پرخوری بجای مصرف سیگار هیز بازی بجای خودارضایی پرخاشگری بجای پرخوری بیحوصلگی بجای مصرف مشروبات الکلی ... ج: ترک کامل اون رفتار و احساس سرخوشی موقت، اما در ادامه، احساس افسردگی ناشی از خالی بودن حس خوب ناشی از انجام رفتار قبلی و وسوسه شدن برای تکرارش.
همه در حال صحبت کردن از مضرات مصرف سیگار، مواد مخدر، مشروبات الکلی، خودارضایی، تماشای فیلم پورن و ... هستن اما اگر واقعا این رفتارها مضر هستن، چرا ضمیرناخودآگاه، مدام ما رو به سمت مصرف اونها هدایت میکنه؟!!! بیاید از زاویۀ روانکاوی این مسئله رو بازش کنیم و تفاوت بین عیوب شخصیتی و مسکنها رو یاد بگیریم. نواقص مثل خودخواهی، خودکمبینی، ترس از آینده، احساس حقارت، خساست، مهرطلبی، عزت نفس پایین، ناامیدی و .... مسکن ها مثل سیگار، مشروب، مواد مخدر، خودارضایی، ورزش، کار، کتابخوانی و... مسکنها به دو دستۀ مثبت و منفی تقسیم میشن اما کارکرد هر دو یکی هستن و برای سرپوش گذاشتن روی عیوب شخصیتی ما استفاده میشن. مسکنها به ما کمک میکنن که فشاری که توسط عیبهامون به ما وارد میشن، موقتأ کنار برن و حس رهایی نسبی پیدا کنیم. مثلأ زمانی که احساس بیارزشی میکنیم، میتونیم با دیدن یک فیلم جنگی، و تصویرسازی جایگزینی بجای نقش اول فیلم، احساس قدرت کنیم و موقتأ از احساس بیارزشی خارج بشیم. اما اگر از این مسکن استفاده نکنیم، حس بیارزشی تبدیل به انزوا، گوشه گیری، افسردگی، تنبلی، خودارضایی، پرخوری و خیلی مسائل دیگه میشه. اما مسکن ها هم تا یک زمانی پاسخگوی ما هستن، و از یکجایی به بعد که به اونها معتاد شدیم، دیگه نقش مثبتی برای ما بازی نمیکنن و اینجاست که فرد، تصمیم میگیره مثلأ فیلم دیدن رو ترک کنه، اما نمیدونه که اگر موفق به ترک بشه، حس بیارزشیش به سطح میاد و چه عواقب بدی در انتظارش هست.
پاسخ از دید روانکاوی، منفیست. کار بهتر اینه که بتونیم احساست منفی خودمون رو درمان کنیم، مثلأ اگر فرد بجای ترک فیلم دیدن، تصمیم به درمان حس بیارزشی خودش بگیره، از یکجایی به بعد، هیچ انگیزه ای برای تماشای فیلم، درونش بوجود نمیاد. به این میگن، ترک کردن ریشهای و بدون درد خماری. یا مثلأ فردی رو در نظر بگیرید که وقتی باشگاه میره و وزنه میزنه، حس خوبی بهش دست میده و بعد از مدتی، احساس میکنه به دردِ وزنه زدن، اعتیاد پیدا کرده و اگر یک روز باشگاه نره، حالش به شدت بد میشه. مثلأ فرض کنید این شخص، دچار ترس از آینده بوده و زمانی که حواسش رو متمرکز میکرده روی وزنه زدن و درد ماهیچه، ذهنش از فکر کردن به ترسها منحرف میشده و حالش خوب میشده، اما چون نمیدونسته چه فرایندی توی ذهنش داره شکل میگیره، پس فکر میکنه که وزنه زدن هست که حالش رو خوب کرده نه فرار کردن از فکر کردن به ترس از آینده. یا فردی رو در نظر بگیرید که روزانه خودارضایی میکنه و دیگه با اینکار لذتی نمیبره اما نمیتونه ترکش کنه. حالا فرض کنید با تلاش و سختی زیاد، موفق به این کار بشه، اما بعد از مدتی متوجه میشه که تمایلش برای خوابیدن به شدت زیاد شده. حالا سعی میکنه با آلارم گوشی، خودش رو مجبور کنه که سحرخیز بشه و بعد از مدتی متوجه میشه که انگیزهش برای کار کردن از بین رفته. چرا؟ چون ایشون ترس از سرکار رفتن و پیشرفت مالی داشته، و داشته اونو پشت خودارضایی مخفی میکرده.
البته همیشه اینطور نیست که ریشۀ اعتیاد ما فقط یک نقص باشه، بلکه معمولاً مجموعهای از نواقص ما، پشت یک مسکن مخفی شدن و ما باید تمام اونها رو به کمک یک درمانگر، کشف و حل کنیم. یکی از نشانههای ترک کردن اصولی یک اعتیاد اینه که ما هیچ واکنشی در مقابل افرادی که دچار همون اعتیاد هستن، نشون نمیدیم. به عنوان مثال اگر من قلیان رو به شکلی سطحی ترک کرده باشم، مدام میخوام افراد قلیانی رو نصیحت کنم و مدام میخوام همه جا جار بزنم که دیگه من قلیان مصرف نمیکنم. این یعنی اینکه ذهن من هنوز داره به قلیان فکر میکنه و من فقط این اعتیاد رو سرکوب کردم. ویدئوی زیر یک جلسۀ واقعی رادیکال تراپی با موضوع ترک سیگار هست که شما میتونید این ویدئو رو برای هر نوع اعتیادی که دارید تماشا کنید چون اصول ترک همۀ مسکنها به این روش، مشابه هم هستن.
نظر شما حذف شد
علی :
علی زارع :