«ابتدا ویدئو را ببینید و بعد پاسخ سوال مطرح شده را مطالعه بفرمایید.»
اولین پاسخی که به ذهن یک انسان آسیب خورده میرسه اینه که بخاطر ظلم های پدر و نامادری و یا بخاطر ازدواج اجباری بوده که ایشون دچار یک مشکل ذهنی و در نتیجه استرسهای دائمی شده و ناخودآگاه حس دلسوزی نسبت به ایشون پدیدار میشه. اما یک ذهن قوی، اینگونه فکر نمیکنه و دست میگذاره روی نقطه ضعف اصلی شخصی که عامل ایجاد این همه ظلم بوده، یعنی یک مادر ضعیف که فریب یک مرد حیلهگر رو میخوره و انقدر احساس عدم اعتماد به نفس میکرده که بجای جبران فریبی که خورده، مریض میشه(مظلوم نمایی) و چند بچه هم میاره و بعد هم فوت میکنه. درسته که ظلم اصلی توسط پدر ایشون انجام شده اما شخصیت مادر هست که بیشترین تأثیر رو روی کودک میگذاره و این ضعف شدید شخصیتی به دختر ایشون منتقل میشه و دلیل اینکه ایشون در جلسات، هیچ بدی از مادرشون نمیگه، این بوده که هم با مادرش احساس مشترک داشته (ضعف شخصیتی) و هم اینکه انسانها به صورت اتوماتیک وار دوست دارن مادرشون رو اسطوره نشون بدن. حالا با بزرگنمایی کردن ظلم پدر و نامادری، و مخفی کردن ضعف مادر، میخواسته تمام تقصیرات رو متوجه پدر و نامادری کنه تا به این ترتیب بتونه شخصیت ضعیف خودش رو مبرا از هر گونه تقصیر کنه و از مادرش یک قدیسۀ مظلوم بسازه و سر جنازهش تا ابد عزاداری و مظلوم نمایی کنه.
در واقع مادر ایشون، مهربان نبوده بلکه ادای انسانهای مهربون رو در میاورده تا بتونه ضعفش رو پنهان کنه و مظلوم نمایی کنه. حالا این شخصیت ضعیف، با هر چالشی، دچار یک بحران میشده و یک بیماری روانتنی و عصبی برای ایشون ایجاد میکرده.
در این حالت باید شخص رو قانع کنیم که درصد زیادی از آسیب های وارده، بخاطر ضعف مادر بوده و ایشون یاد گرفته که در مقابل ظلم و فشارهای بیرونی، مثل مادرش تسلیم بشه و کوتاه بیاد تا بتونه با مظلوم نمایی، توجه دیگران رو به خودش جلب کنه چون نتونسته در کودکی، توجه مادر رو احساس کنه. حالا فرد آماده هست تا بجای تأکید روی ظلم پدر و نامادری (خودآزاری)، روی شخصیت ضعیف خودش که از مادرش دریافت کرده، تمرکز کنه و عزت نفس خودش رو در جلسات درمانی، ارتقاء بده.
نظر شما حذف شد
نسترن :
علی زارع :