خودارضایی میکنم داستان زندگی آقایی که توانایی ارتباط گرفتن با دخترها رو نداره و خودارضایی میکنه میترسم با دخترها سرصحبت رو باز کنم، حتی وقتی خودشون ارتباط رو شروع میکنن، باز هم میترسم و ارتباط رو ادامه نمیدم وقتی به خاطرات ناخودآگاهی ایشون رفتیم (هیپنوتراپی) متوجه شدیم مشکل ایشون از سن بلوغ شروع شده
اولین باری که میخواسته با دختر همسایه ارتباط بگیره، پدر دختر متوجه میشه و این پسر رو کتک میزنه و ترس شدیدی از شروع ارتباط براش استارت میخوره. اما به نظر منطقی نمیرسه که فقط با یک بار کتک خوردن، انقدر ترسیده بشه که تا بزرگسالی هم این هراس و ترس توی ذهنش مونده باشه.
پس به خاطرات سنین پایینتر رفتیم و متوجه شدیم مادری داشتن که به شدت روی درس خوندن بچههاشون حساس بودن و اونها رو از فعالیت های اجتماعی محروم میکردن تا بچهها بیشتر در خانه باشن و درس بخونن و به نوعی اونها رو درونگرا کرده بود
از طرفی مادر ایشون شخصی تعصبی و خشکمذهب بودن و مدام سعی میکردن فرزندان شون رو از جنس مکمل، جدا نگه دارن و این باعث شده بود که این پسر فکر کنه که ارتباط گرفتن با دخترها کار صحیحی نیست.
اما این مادر، آسیب اصلی رو یکجای دیگهای به کودکانشون وارد میکنه جایی که برعکس ظاهر مذهبیشون،اصلأ پایبند اخلاقیات نبودن و از زاویۀ دید این پسر، مادرشون دو رو، ریاکار و دروغگو بوده و به صورت افراطی با مردهای همسایه و اقوام ارتباط گرم کلامی برقرار میکرده و به دنبال دریافت لذت جنسی کلامی از جنس مقابل بوده چرا؟
چون این خانم در سن کم ازدواج اجباری کرده بودن و اصلأ شوهرشون رو دوست نداشتن و چون شرایط طلاق و خیانت کردن براشون فراهم نبوده، به شوهرش کم محلی میکرده و با صحبت کردن با مردهای دیگه، نیازش رو مرتفع میکرده. اما برای توجیه رفتار اشتباهش، مدام به بچه هاش فشار میاورده که از ارتباط با جنس دیگه بپرهیزن. حالا این پسر برای جلب توجه مادر، سعی میکنه رفتارهای اونو تقلید کنه و دچار یک خودبازدارندۀ درونی میشه و علیرغم میل شدیدش به رابطه با دخترها، نمیتونسته به سمتشون حرکت کنه و ناچارأ به سمت خودارضایی و دیدن فیلم پورن رو میاره. آیا شما هم تجربه هایی مشابه ایشون داشتید؟ لطفاً از تجربیات خودتون برای ما بنویسید
نظر شما حذف شد
علیرضا :
علی زارع :