چنین جملاتی برای اکثر ما (به خصوص خانمها) آشناست: «اون منو درک نمیکنه» «خودش باید شعورش برسه و بفهمه,من که نباید بهش بگم» «اگه منو دوست داشته باشه، خودش میفهمه» «منو درک نمیکنه» نمونههای دیگری هم هست: «خب حرف بزن ببینم مشکلت چیه؟» «چرا حرف نمیزنی؟» «چرا قهر میکنی؟» «مگه بلد نیستی حرف دلت رو بگی!» «من که علم غیب ندارم بفهمم تو چی میخوای» «تو خودت هم نمیدونی چی میخوای» «تو خود درگیری داری» اما همۀ ما به تجربه میدونیم که سفرۀ دل رو باز کردن به این سادگیها نیست. و بیان احساسات درونی گاهی واقعا غیرممکن میشه. حالا بیینیم ریشۀ این حس نیاز به درک شدن از کجا بوجود اومده و چطور میتونیم حلش کنیم. نوزاد در لحظۀ تولد چون بیاندازه ضعیف و ناتوان هست، نیاز داره که یک نفر دربست در اختیارش باشه تا احساس ترس و عدم امنیت نکنه. مادر این نقش رو به عهده میگیره و در شروع، خیلی خوب رفتار میکنه، اما در ادامۀ کار، خسته میشه و یک جاهایی برای کودک کم میگذاره، کودک عصبانی میشه و انتظار داره مادرش با همون توان روز اول تولدش، قربون صدقهش بره و باهاش مهربون باشه. به مرور یک احساس طلبکار بودن درونش ایجاد میشه که هیچ وقت ارضاء نمیشه، اما چون زورش به والدینش نمیرسه، پس صبر میکنه تا فرصت مناسب برسه و این احساس را به شکلی خالی کنه. این اتفاق اوایل به شکل لجبازی کردن با والدین، گریه کردن، قهر کردن، کتک زدن دوستان، غذا نخوردن و ... شروع میشه، البته کودک معمولاً نتیجۀ دلخواه را نمیگیره، ولی این رفتارها به شکل عادت برای کودک ثبت میشن. حس طلبکاری از والدین در سنین نوجوانی به صورت کتک زدن دوستان، دزدی، کارهای خلاف عرف جامعه و قوانین نمود پیدا میکنه. البته باز هم بدون نتیجۀ دلخواه هست و این هم به شکل عادت در ذهن ثبت میشه. در سن بلوغ به شکل دوست پیدا کردن در جنس دیگر و روابط عاشقانه خودش رو نشون میده. که شاید این نیاز شدید در اوایل رابطه پاسخ داده بشه، ولی در ادامه، نیاز هر دو طرف برای درک شدن (یا گرفتن طلبی که در اصل از پدر و مادر دارن) به سطح میاد و احساس کمبود و درک نشدن در هر دو طرف پررنگتر میشه. در واقع هر کدام میخواد طلبکاری خودش از والدینش را روی طرف مقابل پیاده کنه. از اینجا به بعد، عشق ( حس طلبکاری از والدین و نیاز به توجه) تمام میشه و جنگ بر سر دریافت توجه شروع میشه و هر کدام میخواد عقدههای عدم دریافت توجه خودش را سر پارتنرش تخلیه کنه و برای این کار از همان روشهای دورۀ کودکی (لجبازی، قهر، دعوا، کتک، فحاشی، گریه، مظلومنمایی و ... ) استفاده میکنه. حالا بریم سراغ راهکار حل مسئله: عدهای میگن این ارتباط دو طرفه است. ما باید هم طرف مقابل رو درک کنیم و هم درک بشیم. اما این جمله زیبا فقط شعار است. حقیقت اینه که وقتی من شدیداً نیازمند درک شدن هستم، نمیتونم کس دیگهای رو درک کنم، مخصوصاً اگر حجم عدم توجه در کودکی، قابل ملاحظه باشه. برای حل این معضل باید به شکل ریشهای، به حس طلبکاری فرد از والدین و به خصوص مادر پرداخته بشه، و این توجه نه در سن فعلی، بلکه در دوران کودکی و نوزادی باید انجام بشه. به چه شکل و روشی این توجه اعمال میشه؟ در روش رادیکال تراپی، فرد رو به دوران کودکی میبریم و خاطرات ثبت شده در ذهنش رو (در زمانی که مادرش به او کم توجهی میکرده) اصلاح میکنیم و تغییر میدیم. بدین ترتیب حس طلبکاری فرد از مادرش کاملأ از بین میره. حالا این فرد حس میکنه در کودکی توسط مادرش درک و حمایت شده. در نتیجه حالا در بزرگسالی نیازش به درک شدن از جانب پارتنرش کاهش پیدا میکنه و به حالت نرمال و طبیعی خودش میرسه. برای کسب اطلاعات بیشتر راجع به نحوۀ انجام این کار، لطفاً ویدیو رادیکال تراپی را ببینید.
نظر شما حذف شد
الهام :
علی زارع :
الهام :
علی زارع :